در دو پست قبلی این سری پستها به پیشگفتار و مقدمهای بر طراحی تجربه کاربری پرداختیم. پیشنهاد میکنم پست مقدمهی تجربهی کاربری رو حتما بخونید. نکات زیادی در اون وجود داره که شاید به خیلی از سوالات شما پاسخ بده. حالا در این پست که میشه پست سوم ما، قصد داریم به مبحث جذاب تفکر طراحی بپردازیم. با ما همراه باشید.
فصل دوم – بخش اول
تفکر طراحی چیست و چرا تا این اندازه محبوب است؟
زمان مورد نیاز برای مطالعه: 3 دقیقه
تفکر طراحی چیزی نیست که طراحان آن را از ابتدا در خود داشته باشند. تمام نوآوران و افراد خلاق در ادبیات، هنر، موسیقی، علم، مهندسی و…، این ویژگی را با تمرین به دست آوردهاند. پس چرا آن را تفکر طراحی مینامیم؟ ویژگی خاص تفکر طراحی این است که پروسهی کاری طراحان میتواند به صورت سیستماتیک تکنیکهای انسان-محور را به منظور استفاده برای حل مسائل به شکلی خلاقانه بیرون بکشد، یاد بدهد و اعمال کند. این مسائل در همهجا وجود دارند؛ طراحی ما، کسبوکار ما، کشورهای ما و زندگی ما.
شرکتهایی مانند اپل، گوگل، سامسونگ و جنرال الکتریک که برندهای پیشتاز در دنیا هستند، به سرعت خود را با رویکرد تفکر طراحی وفق دادند. تفکر طراحی حتی در دانشگاههای معتبر دنیا مثل هاروارد، ام آی تی و استمفورد تدریس میشود. خب حالا فکر میکنید تفکر طراحی چیست و چرا تا این اندازه محبوب است؟ پس به سراغ اصل مطلب میرویم و پاسخ این پرسشها را میدهیم.
تفکر طراحی(Design Thinking) چیست؟
تفکر طراحی یک فرآیند تکرارشونده در مراحل و فازهای خود است که در آن به دنبال درک کاربر، چالشهای احتمالی و تعریف مجدد و بازبینی مسائل هستیم. این اقدامات با هدف شناسایی راهحلها و استراتژیهای جایگزین انجام میشود که ممکن است در نگاه اول و سطح اولیهی درکی که داشتیم دیده نشده باشند. همچنین، تفکر طراحی رویکردی راهحل-محور برای حل مسائل ارائه میدهد. تفکر طراحی روشی از تفکر است، به علاوهی مجموعهای از روشهای عملی.
تفکر طراحی حول محور تمایلی شدید برای درک مردم میچرخد، همان مردمی که در حال طراحی محصول یا سرویس برای آنها هستیم. این برای مشاهده و پیادهسازی فاز همدلی با کاربر نهایی کمککننده است. تفکر طراحی در پروسهی طرح پرسش به ما کمک میکند: پرسشهای مربوط به مساله، پرسشهای مربوط به مفروضات و پرسشهای مربوط به مفاهیم. تفکر طراحی در واکاوی و تعریف مجدد مسائلی که به خوبی تعریف نشدهاند و یا ناشناخته هستند، به شدت کارایی دارد. این کارایی نتیجهی بازبینی مساله با استفاده از روش یا روشهایی انسان-محور، خلق ایدههای فراوان در جلسات طوفان فکری و به کارگیری رویکردی عملی در ساخت نمونهی اولیه(prototyping) و آزمون(testing) است. تفکر طراحی همچنین شامل آزمودنهای مداوم است: طرح اولیه زدن(Sketching)، ساخت نمونهی اولیه، آزمون و امتحان کردن ایدهها و کانسپتها.
فازهای تفکر طراحی
انواع مختلفی از این نوع تفکر وجود دارد و معمولا شامل سه تا هفت مرحله، فاز و روش میشوند. این انواع بسیار مشابه به همدیگر هستند و همهی آنها از اصول و قواعدی پیروی میکنند که اولین بار توسط برندهی جایزهی نوبل هربرت سیمون در سال 1996 میلادی در کتاب The Science of the Artificial شرح داده شد. تمرکز ما بر مدل پنج فازی آن است. این مدل توسط موسسه طراحی Hasso-Plattner ارائه شده و عبارت است از:
- همدلی کردن – با کاربرانتان
- تعریف کردن – نیازها و مشکلات کاربرانتان، و دانستههای خودتان
- ایدهپردازی – از طریق به چالش کشیدن مفروضات و خلق ایده جهت راهحلهای نوآورانه
- نمونهی اولیه ساختن – برای شروع یافتن و خلق راهحلها
- آزمون گرفتن – از راهحلها
نکتهی مهمی که باید بدانیم این است که این فازها و مراحل همیشه به صورت پشتسر هم قرار نمیگیرند و از ترتیب خاصی پیروی نمیکنند. گاهی نیاز به تکرار یک یا چند فاز است، یا حتی برخی از این فازها میتوانند به صورت موازی با یکدیگر اجرا شوند.
مشکل الگوهای متداول تفکر طراحی چیست؟
گاهی اوقات بهترین راه برای اینکه موضوعی ناملموس را درک کنیم و بدانیم که چیست، این است که بفهمیم چه چیزی نیست.
انسانها به صورت طبیعی الگوهای تفکر را بر اساس دانستههای معمول و از پیش وجود داشته به کار میگیرند. از معایب این روش این است که میتواند مانع از مشاهده و به دست آمدن روشهای خلاقانه برای درک و حل مسائل بشود.
این الگوهای تفکر معمولا به صورت مدل وجود دارند. مدلها مجموعهای مرتبشده و سازمانیافته از اطلاعات و روابط بین چیزها، اقدامات و افکار و تصورات هستند. ما انسانها از این الگوها در هنگام مواجهه با برخی از محرکهای محیطی استفاده میکنیم. یک مدل میتواند شامل مقدار زیادی از اطلاعات باشد. برای مثال، ما مدلی از سگها را در ذهن خود داریم. چهار پا، پوست خز دار، دندانهای تیز و… . وقتی یک محرک محیطی با این مدل تطابق داشته باشد-حتی اگر خیلی دقیق نباشد یا تعدادی از این ویژگیها را نداشته باشد-الگوی تفکر مربوطه در ذهن ما فعال میشود.
از آنجایی که این مدلها به صورت خودکار شرایط را برای ما شبیهسازی میکنند، این پروسه میتواند باعث جلوگیری داشتن دیدگاهی متفاوت و جدید به مشکلات و مسائل شود. دیدگاهی که میتواند با خود استراتژیهای جدید، خلاقانه و مناسبتر با شرایط به همراه داشته باشد.
هدف این استراتژیها ارائهی راهحل برای مسائل و مشکلات است. قرار داشتن در این مه، یا به عبارتی دیگر شناور بودن در این محفظهی محدود از مدلها، دیدگاهها و… دلیلی است برای اینکه ما به دنبال نوآوری در رویکردهای خود باشیم. در نتیجه جای تعجب نیست که حل مسائل به صورت نوآورانه، با عنوان «تفکر خارج از چارچوب»(Thinking outside of the box) نیز شناخته میشود.
راستی سایت معروف فیری پیک سایتیه که توش کلی عکس و آیکون وجود داره که تقریبا همه تولیدکنندگان محتوا ازش استفاده میکنند. بد نیست سری بهش بزنید. در قسمت بعدی به سراغ ادامهی این فصل میریم با یک نمونهی معروف در بحث تفکر خارج از چارچوب. ممنون بابت وقتی که در اختیار ما گذاشتید!